بحث داغ بیمه تکمیلی در تاکسی میدان فرهنگ رشت
از بیمه ی «ماتحت» تا بیمه حواس پرتی و سکته
5 اردیبهشت 1403

از بیمه ی «ماتحت» تا بیمه حواس پرتی و سکته

گفتم بیمه «ماتحت» را نمی‌دانم، ولی خیلی از بازیگران و ورزشکاران، اعضای بدن خود را بیمه می‌کنند. مثلاً پا، دست و حتی موهای شان را بیمه می‌کنند. راننده با خنده گفت پس ما هم کم کم داریم اروپایی می‌شویم

اختصاصی کلانشهر: رضا ...

امداد غیبی با دیگ غذا زیر بمباران

جوانی کنار جاده ایستاده بود و با دست اشاره کرد که توقف کنیم. او با فارسی کرمانشاهی گفت: تا کجا می‌روید؟ گفتم ما تا خارج کشور! گفت تا کجای خارج کشور؟

اختصاصی کلانشهر: رضا حقی*- «ماشین‌نگاره» عنوان سلسله مطالبی است که در ...

از خمام تا رشت به دنبال هم صحبتی و شطرنج
تلفن، بهانه ای برای حرف نزدن
22 فروردین 1403

تلفن، بهانه ای برای حرف نزدن

از صبح رفتم استانداری گیلان یک کار اداری داشتم آقایی که مسئول دفتر بخش مربوطه بود گفت رئیس رفته جلسه.پرسیدم چقدر طول می‌کشه؟ گفت معلوم نیست.پرسیدم می‌توانم منتظر بمانم؟ گفت بله بفرمایید، این خانم‌ها هم منتظر هستند. هر وقت جلسه ...

خنده های سرخوشانه تا آج بیشه رشت بابت آزمایش پرماجرای آقاجان
اَبجی خَمَس داد!
15 فروردین 1403

اَبجی خَمَس داد!

 برادرم می‌گه «آقاجان» را از دکتر بردند خانه؛ وقتی رسیدند آقاجان بهش گفته چند دقیقه بمان بعد و شروع می‌کند به خنده از خنده زیاد او ما هم می‌خندیم. می‌گویم خب؟ بعد از چند دقیقه آقاجان من با ظرف کوچکی ...

رایزنی مادر و پسر از تازه آباد تا لبِ آب رشت برای مراسم ختم
خیراتِ باقلا قاتق،بدون اَشپل یا پلافسنجان و قیمه
23 اسفند 1402

خیراتِ باقلا قاتق،بدون اَشپل یا پلافسنجان و قیمه

راننده گفت چند روز پیش یک مسافر سوار کرده بودم می‌گفت قبر را در تازه آباد سی میلیون تومان ولی در باغ رضوان ده میلیون می فروشند. خلاصه قیمت بیرون شهر با داخل شهر فرق دارد. مادر گفت: نه زای ...

عصبانیت مسافر زن در تاکسیِ مسیر صیقلان رشت
به جای «خواهری» و «مادر» مثل کُره ای ها بگویید «بانوی من»!
16 اسفند 1402

به جای «خواهری» و «مادر» مثل کُره ای ها بگویید «بانوی من»!

گفتم کُره‌ای‌ها در اینجور مواقع می‌گویند: منو بُکشید قربان! پول خُرد ندارم! ایرانی می‌شه؛ شماره حسابت رو بده، کارت به کارت کنم!

اختصاصی کلانشهر : رضا حقی*- «ماشین‌نگاره» عنوان سلسله مطالبی است که در اتومبیل (ماشین) می‌گذرد و چهارشنبه هر هفته در ...

بحثِ مسافران تاکسی سبزه میدان تا یخسازی بر سر تفاوت انتخابات مجلس در رشت و فومن
خودشان به چه دردی می خورند که عکس شان بخورد!
9 اسفند 1402

خودشان به چه دردی می خورند که عکس شان بخورد!

راننده تاکسی گفت فکر نکنم شهر رشت تا به حال نماینده داشته؛ چون معمولاً رشتی‌ها در انتخابات کم شرکت می‌کنند و معمولا آرای اطراف رشت تعیین کننده است. همیشه رای سنگر، شاقاجی، کوچصفهان، لاکان، خمام، خشک بیجار، لشت نشا و امامزاده ...

عکاسی از گربه های شهر و غِبطه راننده تاکسی رشت به «پیچا»ها
 گربه های چاق و چله ای که رشت را خانه شان می دانند
2 اسفند 1402

 گربه های چاق و چله ای که رشت را خانه شان می دانند

راننده تاکسی گفت تعداد گربه‌ها صبح‌های زود خیلی بیشتر است. مردم مخصوصاً خانم‌ها صبح‌ها که برای ورزش صبحگاهی به پارک شهر رشت می روند برایشان غذا می‌برند.خواستم جواب چشم غره‌های راننده را بدهم، گفتم پس شما هم «پیچا» باز هستی ...

انتخابات به صرف چلوکباب ۵۰۰هزارتومانی یا گول خوردن و «می شمیله» بودن؟

به راننده گفتم واقعاً فکر می‌کنی اینجور شرکت کردن در انتخابات فایده‌ای برای شما داره؟ خندید و گفت عالیه؛ من که حاضرم هر روز انتخابات باشه تا رای بدم... اگر می‌خواهی این بحث را ادامه بدهیم باید چند دور جانبازان تا ...

از شکار کاکایی در پل عراق تا آبگوشت کبوتر در قزوین
وقتی دانش آموزان رشتی به کارمندان کنسولگری روسیه قورباغه می فروختند
18 بهمن 1402

وقتی دانش آموزان رشتی به کارمندان کنسولگری روسیه قورباغه می فروختند

راننده کامیون گفت: من از رشتی‌ها بدی ندیدم، ولی در پادگان تعریف می‌کردند یکی از همشهری‌های شما در یک آرایشگاه در پل عراق در حال اصلاح صورت بود. وقتی فهمید یک  غریبه با یه رشتی دعوا می‌کنه در حالی که ...

ماجرای عکس تراژیک از پسر 21 ساله لاهیجانی 2 دقیقه قبل از شهادت

 گفت شانس آوردیم جاده شلمچه همش مستقیم است اگر غرب کشور بود صد متر هم نمی‌توانستم توی این وضعیت رانندگی کنم، اینقدر که جاده پیچ و تاب داشت. اینجا مسیر مستقیم را می رویم انشالله جاده است! دوربینت را آماده ...

فرهنگ رانندگی از میدان فرهنگ رشت تا پورتلند آمریکا

مرد میانسال گفت 10 سال رشت نبودم و آمریکا زندگی می‌کردم. تازه برگشتم. راننده گفت آنجا همه رعایت می‌کردند؟اختصاصی کلانشهر: رضا حقی*- "ماشین‌نگاره" عنوان سلسله مطالبی است که در اتومبیل (ماشین) می‌گذرد و چهارشنبه هر هفته به قلم این نویسنده در ...

به جای مانده از جنگی ناجوانمردانه؛
بدن هایی که سالی یک بار قرمز شدند
23 شهریور 1401

بدن هایی که سالی یک بار قرمز شدند

صبح وقتی از خواب بیدار شدیم من و جمال از دیدن هم تعجب کرده بودیم صورت، گردن و دست‌های ما پر از لکه‌های قرمز بود. جمال گفت این هم از سرخجه ما چطوری لپ گلی!اختصاصی کلانشهر : رضا حقی*- "ماشین‌نگاره" عنوان ...

فرهنگ سازی توریستِ زن ژاپنی در خیابان تختی رشت

وسط خیابان تختی بود که دیدم از ماشین جلویی یک پاکت چیپس را پرت کردند توی خیابان. یک لحظه انگار یکی تصادف کرده باشد خانم ژاپنی اشاره زد که ترمز کنماختصاصی کلانشهر : رضا حقی*- "ماشین‌نگاره" عنوان سلسله مطالبی است ...

چه کسانی به کنسرت «هایده» در آمفی تئاتر اداره برق چهارراه میکائیل رشت رفتند؟

اون موقع پدر بزرگ شما با حقوق یک ماه نمی‌توانست یک بلیت کنسرت بخرد ولی الان اگر حقوق کارمند اداره برق را 10میلیون تومان در نظر بگیریم می‌تواند حداقل پنجاه تا بلیت کنسرت بخرد!راننده گفت شما دو نفر دست به ...

همه چیز بعد از آتش سوزی پاساژ خزر شروع شد

با وجودی که جنسی در مغازه نداشتم و خسارتی ندیده بودم فاکتور‌سازی کردم و پول خوبی از بیمه گرفتم؛ آنقدر خوب که با اون مبلغ یک مغازه دیگر هم اجاره کردم هر دو مغازه را از جنس پر کردم. خانمم ...

سوال پیرمرد تنها در تاکسی رشت:
چرا کسی اشتباهی به من زنگ نمی زند؟
26 مرداد 1401

چرا کسی اشتباهی به من زنگ نمی زند؟

گفتم چرا موضوع برای صحبت نداریم یا حتی جواب همدیگر را با نوشتن نمی‌دهیم و استیکر و ایموجی جای حرف زدن و نوشتن را گرفته است.اختصاصی کلانشهر : رضا حقی*- "ماشین‌نگاره" عنوان سلسله مطالبی است که در اتومبیل (ماشین) می‌گذرد ...

بحث داغ دیسک گردن،گاومیش بالدار و پزشکانی که درآمد ایجاد می کنند تا پُل عراق رشت

راننده گفت باشد، ما خدا رو شکر می‌کنیم که دیسک گردن داریم و با خنده رو کرد و از مسافر پرسید شما چی دارید؟! مسافر گفت الان یک ماه است برای درد قفسه سینه‌ام انواع سی تی اسکن،‌ام آر آی ...

از دست پلیس کاری بر می آید؟
آشکار و پنهانِ «ورزا جنگ» از سنگر تا کوچصفهان
12 مرداد 1401

آشکار و پنهانِ «ورزا جنگ» از سنگر تا کوچصفهان

راننده با خنده گفت نه فکر نمی‌خواهد تا صبح می‌توانم برای تو مثال بزنم. حالا تو بگو نیروی انتظامی چه کار بکند؟ به ماشین‌ها بگوید پلاک نداشته باشند، به مرغ و خروس‌ها اجازه حرکت ندهد، ورزا را دستگیر کند صاحب ...

آرزوی تصادف پدربزرگ برای گرفتن دیه در میدان صیقلان رشت
جناب سرهنگ از آن دنیا هوای منو داره!
29 تیر 1401

جناب سرهنگ از آن دنیا هوای منو داره!

پدربزرگم یک برادر بزرگتر از خودش داشت که اونو خیلی دوست داشت. چند سالی بود که فوت کرده بود یک روز که بهش غذا می‌دادم رو کرد به در ورودی و اسم داداشش را می‌گفت. به من می‌گفت مگه داداشم ...

درآمد راننده تاکسی های لاهیجان از رشت بهتر است؟
در رشت هرکس ماشین دارد می توانند مسافر هم سوار کنند
22 تیر 1401

در رشت هرکس ماشین دارد می توانند مسافر هم سوار کنند

خندید و گفت، دلت خوش است. داداشم این همه مهندس، دکتر، بازیگر، قاری، مداح، رفتگر رفتند شورای شهر رشت چه گلی به سر همکاران خود زدند تا ما این کارو بکنماختصاصی کلانشهر: رضا حقی*- "ماشین‌نگاره" عنوان سلسله مطالبی است که در ...

گفت وگو درباره سیگار و مرگ تا سبزه میدان رشت
چگونه مُردن هم مهم است؟
15 تیر 1401

چگونه مُردن هم مهم است؟

 مسافر گفت نه آقا جان نقل این حرفا نیست من نه تخصص خاصی دارم نه دانشمندم نه مخترع، که اگه چند سال بیشتر عمر کنم شاید بتوانم به دنیا خدمتی بکنم کشاورزم. بیجار دارم روی اون کار می‌کنم من که ...

عکس حجله ای وسط شقایق ها از ماووت عراق تا اشکورات رودسر 

عکس دو نفره‌ی آن‌ها را گرفتم. مجید گفت حالا یک عکس تکی از پرویز بگیر، می‌خواهم خبر دوم را بدهم. پرسیدم خبر چی؟ گفت اول تو دوربین رو تنظیم کن روی صورت پرویز بعد من خبر را می‌گویماختصاصی کلانشهر: رضا حقی*- ...

آموزش عملی حضور بر سر قبرِ مادر در تازه آباد رشت

گفت نیت کردم تا چهلم مرحوم هر روز بروم سر قبرش همانجا خیراتی بدهم و فاتحه‌ای بخوانم، بعدش دیگر احتمالاً هفته‌ای یکبار و یا هر بار دلم براش تنگ شد می‌روماختصاصی کلانشهر: رضا حقی*- "ماشین‌نگاره" عنوان سلسله مطالبی است که در ...

روایت یک بداهه پردازی در جاده لاهیجان؛
برای آبدارچی هم بازی بُرد بُرد بود؟
25 خرداد 1401

برای آبدارچی هم بازی بُرد بُرد بود؟

 بعد از تمام شدن جلسه دوباره برایم چای آورد من هم برای اینکه از دلش در بیاورم یک تراول صدهزار تومانی بهش دادم. بعد از جلسه یه نادر گفتم ببخشید آن لحظه ناچار شدم تو رو دعوا کنم. خوشحال گفت ...

قبض 1/5 میلیونی برای جواب نامه شهرداری
چه مُخی داشت کارمند اداره آب
18 خرداد 1401

چه مُخی داشت کارمند اداره آب

نگاهی به راننده کرد و گفت آقا نگهدار؛ماشینم را بغل اداره آب پارک کردم. کیف پول و کارت بانکی هم داخل ماشین استاختصاصی کلانشهر :رضا حقی*- "ماشین‌نگاره" عنوان سلسله مطالبی است که در اتومبیل(ماشین)می‌گذرد و چهارشنبه هر هفته به قلم این نویسنده ...

ماجرای آموزش رانندگی به دختر جناب سرهنگ!

سلام وعلیک کردیم و خودم را معرفی کردم از او پرسیدم اسم شما چیه؟ گفت مهابادی. گفتم اسم کوچیک شما چیه؟ خندید و گفت هنوز چای نخورده پسرخاله شدی! همین اسم‌فامیل را بدانی بس است. گفتم ‌ایشالا چای هم می‌خوریم ...

پایی که در قلعه رودخان قربانی دروغ شد
اگه راست می گی بوق بزن!
4 خرداد 1401

اگه راست می گی بوق بزن!

خانم میانسالی که بغل دست جوان نشسته بود رو به راننده کرد و گفت آقایان اگر در طول روز یک دروغ به خانم‌هایشان نگویند روز‌شان شب نمی‌شود. راننده گفت نه حاج خانم همه آقایان این جوری نیستند حداقل توی نفرات ...

ماجرای کمین در روز روشن با اسلحه برای حمل بار  توسط بازیگر تاتر

از روی صندلی بلند شدم راننده ترسید پشت سر هم ماچش کردم از صورت گرفته تا دستاش گفتم جان مادرت بیا بریم. داد زد خیسم کردی اینقدر ماچم کردی بسه! بنشین سر جات!اختصاصی کلانشهر: رضا حقی*- "ماشین‌نگاره" عنوان سلسله مطالبی است که در ...

وقتی «شیطان» از میدان گیل به آج بیشه رشت دربست گرفت!

باید می‌رفتم شکایت می‌کردم چند روز پاسگاه و پزشکی قانونی و دادگاه، وقتم را می‌گرفت حالا بماند آخرش چه جوری ثابت کنم حق با کی بود و اعصابم خورد می‌شد و از کار می افتادماختصاصی کلانشهر: رضا حقی*- "ماشین‌نگاره" عنوان سلسله ...